قدس در گفت و گو با یک کارشناس سیاست بین الملل دیپلماسی آمریکا در افغانستان امروز را بررسی می کند/ بازی چماق و هویج؛ این بار با طالبان!
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۷۲۴۲۵
به گزارش قدس آنلاین، فارغ از متن و محتوا، نشستن طالبان (به عنوان تنها گروهی که بصورت مداوم طی بیست سال اشغال افغانستان با اشغالگران مبارزه کرد) بر سر میز مذاکره با امریکا، یک موضوع حساس و بیانگر تلاش آمریکا برای حفظ نقش اثرگذار خود بر تحولات افغانستان است؛ طالبان نیز به دلیل وجود چالش های جدی در حکمرانی علاقه مند به مذاکره با همه طرفهای اثرگذار در منطقه و جهان هستند و البته شاید برخی از آنها نوعی خوش بینی غلط به برطرف شدن مشکلات خود با آمریکا نیز داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چالش های حکمرانی طالب ها
در همین رابطه، حسین چیتگری کارشناس سیاسی و پژوهشگر تحولات افغانستان ضمن بررسی آخرین وضعیت رویدادهای این حوزه و در گفت و گو با خبرنگار ما با بیان مهمترین چالش های حکمرانی امارت اسلامی این موارد هستند، گفت: بازسازی سیستم اداری و قضائی، برقراری امنیت اقتصادی و کنترل تورم (تا اینجا موفق)، تامین امنیت جانی شهروندان درمقابله با گروه های تروریستی، تحصیل زنان و دختران، کنترل مسئولین دولتی و ژنرالهای سابق تحت امر امریکا و گروه به اصطلاح مقاومت افغانستان به رهبری احمد مسعود و صد البته مهمترین آن یعنی به "رسمیت شناختن حکومتشان توسط جامعه جهانی" می باشد.
ممکن است همه چیز در حد شعال بماند!
این کارشناس سیاسی افزود: اگر موارد عنوان شده ممکن نشود، حل باقی مسائل نیز سخت خواهد بود و ممکن است تحت تاثیر مذاکرات دوحه، اظهارات سراج الدین حقانی مبنی بر اینکه: "برای به رسمیت شناخته شدن، خودمختاری را معامله نمیکنیم" در حد شعار باقی بماند و طالبان مجبور شود به بهانه تثبیت موقعیت خود با دادن باج استراتژیک به غرب و مشخصا امریکا، استقلال مورد ادعایش را دچار خدشه کند.
از اختلاف با همسایگان تا مناقشات آب هیرمند!
چیتگر افزود: طالبان علاوه بر این، در ارتباط با همسایگان خود نیز درگیر مسائل حل نشده ای است؛ اختلاف با جمهوری اسلامی برسر حقابه سیستان و درگیری با پاکستان بر سر TTP(طالبان پاکستان) و البته اختلاف قدیمی تر بر سر خط مرزی دیوراند؛ موقعیتی سست و غیرقابل اطمینان در وضعیت بین المللی و منطقه ای.
طالبان چه زمانی به بحران می رسد؟
وی ادامه داد: اما این موقعیت زمانی می تواند تبدیل به بحران در آینده نزدیک شود که دیدار اخیر ژنرال عاصم منیر رئیس ستاد ارتش پاکستان و ژنرال مایکل اریک کوریلا فرمانده سنتکام با یکدیگر طراحی یک عملیات جدید بوده باشد و این طراحی به بروز و ظهور برسد. در این دیدار که دوطرف درخصوص تقویت روابط ارتش آمریکا با پاکستان، مبارزه علیه تروریزم، تقویت نیروهای نظامی پاکستان و.. به گفتگو پرداختند، ژنرال منیر با اظهار اینکه تحریک طالبان پاکستان در افغانستان پناهگاههای امن و آزادی عملی دارند، مدعی شده بود اتباع افغانستان در اقدامات تروریستی در این کشور دخالت دارند و هشدار داد این موضوع پاسخ مؤثر نیروهای امنیتی پاکستان را در پی خواهد داشت!
آتش اعتماد به آمریکا گریبان گیر پاکستان
وی با اشاره به این که افتادن پاکستان در دام امریکایی ها در درگیری با افغانستان، آتشی است که گریبان پاکستان را نیز خواهد گرفت تصریح کرد: بویژه اینکه جمعیت حدود چهل میلیونی پشتون ها در پاکستان تهدید بالقوه ای برای پاکستان درصورت درگیری احتمالی با طالبان است؛ بنابراین این مشغول سازی و نزاع دو همسایه با یکدیگر، برگ برنده امریکا برای پیروزی بر طالبان و ورود غیرمستقیم آنها به افغانستان است. ضمن اینکه برای پیشبرد اهدافش می تواند بصورت همزمان از ابزار مذاکرات و گرفتن امتیازات نیز استفاده کند.
چرا می گوییم سیاست چماغ و هویج؟
حسین چیتگری گفت: نمونه ای از این سیاست چماق و هویج غرب در قبال طالبان اظهارنظر برایان مست عضو مجلس نمایندگان آمریکا قبل از مذاکرات دوحه است؛ وی طالبان را تروریست خطاب کرد و گفت: واشنگتن همکاری زیادی با طالبان ندارد و دشمنی طالبان با داعش، به معنی دوستی آنان با ایالات متحده نیست. از طرفی انگلیسی ها نیز به همین شیوه بدنبال نفوذ و نزدیکی بیشتر به افغانستان هستند؛ توبایس الوود رئیس کمیته دفاعی پارلمان انگلستان اخیرا گفته بود کشورش باید با طالبان همکاری کند و سفارت بریتانیا را در کابل بازگشایی کند. این مواضع به ظاهر مثبت، همزمان بود با گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد که مدعی شد القاعده مورد حمایت مقامات طالبان است و از افغانستان بهعنوان یک قطب ایدیولوژیک و لوجستیکی برای بسیج و استخدام مبارزان جدید استفاده میکند!
آمریکا میخواهد ولی نمی تواند!
چیتگری کارشناس مسائل سیاسی در پایان تاکید کرد: از قرائن پیداست امریکایی ها دیگر نه می خواهند و نه توان آن را دارند که همچون پاییز ۲۰۰۱ که به بهانه مقابله با القاعده به افغانستان حمله کردند و بیش از ۲ تریلیون دلار هزینه کردند، امروز نیز مستقیما وارد نزاع با طالبان شوند.
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۷۲۴۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده فعالشدن دیپلماسی آفریقاییِ ایران چیست؟
فرارو- جمعه گذشته تهران میزبان دومین "اجلاس بین المللی ایران و آفریقا" بود. نشستی که با حضور مقامهای ارشد بیش از ۳۰ کشور آفریقایی به ویژه وزرای اقتصاد برگزار شد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این قبیل نشستها میتوانند مقدمهای برای وقوع تغییرات مثبت در روابط خارجی و به طور خاص دیپلماسی اقتصادی باشند.
به گزارش فرارو؛ در این راستا، یکی از نکاتی که چندین سال است از سوی کارشناسان مسائل راهبردی و تحلیلگران به عنوان نقدی به سیاست خارجی ایران مطرح شده، غافل شدن از برخی حوزههای جغرافیایی در عرصه سیاست خارجی و صرفا تمرکز بر برخی مناطق و کشورهای خاص است. موضوعی که در برخی موارد در بزنگاههای تاریخی موجب وارد آمدن آسیبها و خساراتی شده است.
با این همه، دولت سیزهم از زمان آغاز به کار خود در سال ۱۴۰۰، تمرکز ویژهای بر توسعه روابط با مناطق مغفول در حوزه سیاست خارجی ایران معطوف کرده است. ابراهیم رئیسی در دو نوبت در قالب تورهایی به کشورهای آفریقایی سفر انجام داده و توسعه روابط با آفریقاییها را یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی دولت سیزدهم توصیف کرده است.
معادلهای که در قالب نشست بین المللی اخیر ایران و آفریقا نیز نمودهای عینیتری گرفته است. با این همه، واقعیت این است که اقبال به توسعه روابط با کشورهای آفریقایی در شرایط حاضر، به طور خاص تحت تاثیر ۳ مولفه مهم و محوری است.
۱. بازارِ رو به رشد کشورهای آفریقاییقاره آفریقا جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر را در خود جای داده و بسیاری از تحلیلگران اقتصادی بر این باورند که شاخصهای اقتصادی در شمار قابل ملاحظهای از کشورهای افریقایی رو به رشد بوده و پالس هاس مثبتی را در مورد آینده این دسته از کشورها به ویژه در حوزه اقتصادی مخابره میکنند.
در حقیقت، هم جمعیت این قاره چشمگیر است و هم درآمد خانوارها در آن رو به بهبود است. این دو مولفه در نوع خود کشورهای آفریقایی را به یک بازارِ هدف بسیار مناسب برای بسیاری از کشورهای جهان تبدیل میکنند. ایران نیز با توجه به ظرفیتهای صنعتی و تولیدی خود از این قاعده مستثنی نیست. میتواند کالاهای ساخت خود را که از کیفیت بین المللی برخوردارند و البته کشورهای آفریقایی میتوانند آنها را در مقایسه با نمونهای مشابه خارجی، با قیمت کمتری تهیه کنند، به آفریقا صادر کند.
موضوعی که هم برای ایران و هم ملل آفریقایی حامل نفع و سود است.
۲. کسب حمایت موثر سیاسی در عرصه بین المللیبلوک کشورهای آفریقایی از وزن قابل توجهی در نهادها و سازمانهای بین المللی برخوردارند. آفریقا چیزی در حدود ۵۴ کشور را در خود جای داده که آنها در جنبش عدم تعهد، گروه ۷۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و دیگر نهادهای بین المللی، بازیگران مهم و تاثیرگذاری هستند.
در این چهارچوب، ایران به واسطه توسعه پیوندهای سیاسی و اقتصادی خود با بلوک کشورهای آفریقایی میتواند روی کارتِ رایدهی آنها در نهادهای بین المللی حساب ویژهای باز کند. موضوعی که یک برگ برنده موثر به حساب میآید. این مساله به ویژه در بحبوحه تشدید تنشها و رقابتهای ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک بین المللی، از ابعاد جدی تری نیز برخوردار میشود.
۳. توسعه نفوذ بینالمللی ایران در قالب یک قدرت منطقهایدر نهایت باید به این مساله نیز اشاره کرد که ایران در منطقه غرب آسیا یک قدرت قابل توجهِ منطقهای است. این کشور به عنوان یک قدرت منطقهای، طرح و برنامههایی برای توسعه نفوذ خود دارد. مسالهای که در عرصه روابط بین الملل برای هر بازیگر دیگری غیر از ایران نیز امری طبیعی محسوب میشود.
حال در این میان، اشتراکات تاریخی و فرهنگی ایران و برخی ملل آفریقایی و در عین حال وجود ظرفیتهای نرم فرهنگی نظیر حضور شیعیان در برخی کشورهای آفریقایی و یا مهاجرت تاریخی برخی اقوام ایرانی به کشورهای آفریقایی، بسترهای مناسبی را نیز برای توسعه نفوذ ایران در میان کشورهای آفریقایی ایجاد کرده اند.
بسترها و ظرفیتهایی که تاکنون مورد بی توجهی بوده اند و حال توجه به آن ها، یکی از الزاماتی است که با توجه به افزایش وزن و قدرت منطقهای و بین المللی ایران، از اهمیت بسیار زیادی برخودار میشوند. معادلهای که موجب شده تا بار دیگر قاره آفریقا مورد توجه تصمیم سازان حوزه سیاست خارجی ایران قرار گیرد.